سرنوشتمان چنین بود مابادنیاامدیم دنیابامانیامد
قانون توتنهایی من است وتنهایی من قانون عشق
پیش تر ها فکر می کردم تو راه نجاتی هستی. اما چرا تو باید راه نجات باشی؟ چرا باید تو را اینطور تصور کنم؟ هیچ کس نباید راه نجات دیگری باشد. هر کس باید به تنهایی و بدون کمک دیگری چیزها را از دست بدهد؛ عشق را، امنیت را و اعتماد را... من بی تو در غیاب توهمه ی اینها را از دست داده ام/ میدهم... یادم باشد یک روز پیش از آنکه هوای آمدن پیش تو را داشته باشم راه خانه ات را گم کنم. یادم باشد که تو را در ازدحام خیابان گم کنم... یادم باشد یک روز نومیدی تو را به تو پس بدهم...
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |